بی تو در سکوت سرد این اتاق
بی تو در شب های بی فروغِ بی چراغ
دلخوش به آواز جیر جیرک های ته باغ شدم
شاید او هم از تنهایی و چشم انتظاری می نالد
کمی که دقت می کنم
خوب تر می شنوم
صدای خسته باد را هم می شنوم
که از پشت پنجره به شیشه ی نمناک اتاق می کوبد
من تو را صدا می زنم
آنها که را؟
گوش کن!
آری
برگ درختان هم با خش خش گاه و بی گاه خود
کسی را صدا می زنند
چقدر سخت است و غم بار
که در این سرای بی کسی
هر کس صدا می زند کسی
کِی شود با کسی
فقط خدا می داند
اثری زیبا از ساحلی
چه بنامم این را
جوشش چشمه ی عشق
یا که باران سراپرده دل
ناب چون مروارید
که سرازیر شد از باغ نگاه
هرچه هستش به دل عاشق من می ریزد
من دگر شاد و سبک بالم چون
عشق خود را به تو می فهمانم
تو ببین زخم و ترک های دلم را در زلال اشک ها
اثری زیبا از ساحلی
از زمان رفتنت از همه عالم دلم برید
غصه ها یک به یک بر در خانه ام سنگ می زنند
بالم شکست…
شوق پروازم خاموش شد و پر کشید
همه
همه دلتنگی ها
مرا به همراهی می خوانند
امروز هم آمده بود
بیان داشت و گفت که می آید ، هرروز
یا که گاهی هر لحظه خواهد امد
بیان داشت و گفته جای تو را پر می کند
اما یاد تو پر رنگ تر از قبل
در قلب رنچورم نقش می زند
دیدم که چه دلبستگی دارد غم
با من وفا می کند
هر دم کنارم می آید
و بیان داشت و گفته تنهایم نخواهد گذشت
اثری زیبا از ساحلی
جهت اطلاع از آخرین تغییرات وب سایت نازترین در خبرنامه وبلاگ ثبت نام کنید:
نظرات شما عزیزان: